کد مطلب:94624 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:116

خطبه 207-خطبه ای در صفین












[صفحه 530]

حق خدای نگهدارید كه برترین حق ها است پس از حمد خدای یگانه، و درود بر رسول فرزانه، بدانید كه پروردگار چون مرا بر شما پیشوا و حاكم كرد، برای من حقی قرار داد كه رعایت آن بر شما لازم است. چنانكه مرا به شما و شما را به من، از آن حق بهره ای است. هنگامیكه حق را توصیف می كنید و درباره اش به گفتگو می نشینید عدالت در نظرتان وسیعترین عرصه هاست. اما لحظه ای كه بخواهید از روی انصاف، میان هم دادگری كنید و پای عمل در میان آید، حق، ناچیزترین نقطه هاست. و بدانید كسی را بر دیگری حقی نیست، مگر اینكه آن دیگری را نیز بر او حقی باشد. میان دو كس عدالت، رعایت مساوات است، اما اگر قرار باشد كه كسی را بر دیگری حقی باشد و آن دیگری را بر آنكس حقی نباشد، این حق، خاص ذات پاك خداوند است و بس. چون آفریدگان را بر آفریدگار حقی نباشد، به سبب آنكه، اقتداری كه او راست، بندگان را نیست. آنچه را كه كردگار تقدیر فرماید، مصلحت و حكمت و عدالت در آنست. یزدان سبحان از سر فضل و كرم، و بدلیل بخشندگی و مهربانی لایزالش، حق خود را بر بندگان چنین دانسته، كه طاعتش بجای آرند و سر از فرمانش برنتابند و هر كه چنین كند، پاداشش را فزونی خواهد داد. پس ر

حمان منان، از حق خود حقوقی برای گروهی از مردم نسبت به عده ای دیگر، واجب و لازم گردانید و این حقوق را در شرایط گوناگون، برابر دانست. رعایت بعضی از آنها در مقابل برخی دیگر، واجب است و برخی از آن حقوق تحقق نیابد، مگر در برابر بعضی دیگر. اما بزرگترین حقی از این حقوق- كه پاك آفریدگار آنرا لازم و واجب گردانیده است- حق فرمانروا بر رعایاست و حقوق فرمانبران، بر حاكمان. این حكم را خداوند مهربان برای هر یك از این دو بر دیگری قطعی فرموده و چنین كاری را نظم و دوستی و عزت و احترام دینی ایشان قرار داده است. از این رو، وضع رعایا نیكو نشود مگر به خوشرفتاری حاكمان و شهریاران، و كار فرمانداران سامان نگیرد، مگر به اطاعت فرمانبران و رعایا. پس هر گاه رعایا، حق والیان، و فرمانروایان، حق فرمانبران را ادا نمایند، عدالت و دادگستری با عزت و حرمت در میان آنها جاری گردد و اصول دین و ایمانشان برقرار شده و آثار توفیق و رستگاری و سنتهای رسول خدا بر پا گردد. با متابعت از چنین قوانینی، كارها سامان پذیرد و دولت و سلطنت پاینده گردد و چشم طمع دشمنان كور شود. اما اگر فرمانبر، بر فرمانروا چیره شود و یا والی بر رعیت، ظلم و جور كند، دو گونگی و اختل

اف پدید آید و نشانه های عصیان و كفران آشكارا شود و در كار دین و ایمان و سنت و شریعت، تزلزل و تبهكاری بوجود آید. در چنین زمانی، هر كس سر در پی خواهشهای خویش گذارد و بنای فرامین كیش و آئین، سست گردیده، مصائب و مشكلات آدمیان روزافزون و بسیار شود. در چنین هنگامه ای، بر اثر ایجاد خسران، بدلیل جاری نشدن آن حقوق واجب و اجرای احكام باطل، هیچكس ملالی بدل راه ندهد و از سرنوشت كار دین و سنت رسول خدا اندوهگین نگردد. این همان موقعیتی است كه نیكوكاران خوار و بدكاران، عزیز و پر مقدار شوند و واخواهی و دیون خداوند، نزد بندگان بسیار شود. بر شماست كه در ادای حق پروردگار، در چنین هنگامی، یكدیگر را به نیكوئی، پند و اندرز دهید و یاری كنید. چون هیچكس را آن توان نیست كه سپاس و طاعت شایسته خدا را در حد كمال بجای آورد، هر چند كه برای كسب رضا و خشنودیش حریصانه در عبودیت و بندگی بكوشد. اما، یكی دیگر از حقوق خداوند كه ادای آن بر جملگی بندگان فرض است، حكمت آموزی و همكاری و تشریك مساعی است با یكدیگر برای اجرا و بر پا داشتن حق، به قدر توش و توان. هر كس اگر در ادای حق، او را مزیتی و منزلتی و یا در كار دین، وی را فضیلتی و مرتبتی باشد باز نیاز

مند چنین یاری و مساعدتی است. فردی كه مردم او را كوچك و بی مقدار گرفته اند و در دیده ها خوار آید، با این وجود، محتاج است كه یا در راه ادای حق، دیگران را كمك كند و یا دیگران او را یاری كنند

[صفحه 533]

(در آن هنگام كه علی (ع) سخن حق و حقوق را درباره رعایا و والیان و فرمانروایان و فرمانبران و بندگان، به اوج رسانیده بود، ناگاه مردی از یارانش، به تفصیل، مدحش نمود و به نكات مختلف گفتارش اشارتی كرد و در خلال سخن، فرمانبرداری خود را از اوامر او یادآور شد. و بدنبال این سخن، این خطبه چنین ادامه یافت ): آنكس كه عزت خدا را عزیز میدارد، و مقام حق در دلش بلند و ارجمند است، بخاطر این عزت بی مانند و مقام والا و بی مثال خدا، سزاست كه هر چه جز بزرگی خداست، نزدش كوچك و خوار و بیمقدار باشد، و این رعایت و حفاظت و ارجمندی ذات پاك بی همتا، بر كسی كه نعمت و احسان خدا در حق او بسیار است، باید بسی فزونی داشته باشد. زیرا هیچكس از الطاف و نعمات روزافزون پاك آفریدگار، بهره مند نگردد، مگر اینكه بزرگی حق خدا، یعنی شكرش را بسیار بجای آورد. نزد نیكمردان دانا، یكی از نكوهیده ترین خصلتهای فرمانروایان اینست كه: آنان سرمست فخر و عجب و خودپسندی می باشند و كردار و رفتارشان به كبر و خودستائی توجیه خواهد شد. من از ستوده شدن و مدحت یافتن بیزارم و این تعاریف را هرگز دوست ندارم. و گاه اگر رغبتی به تشویق و تمجید داشتم، بی تردید آنرا بخا

طر فروتنی و بندگی بدرگاه خداوند سبحان كه- تنها بزرگی او را سزاست - از خود دور مینمودم و آن ستایش را خاص او می دانستم. چه بسیار كه مردم پس از اینكه تلاش و كوششی از كسی دیدند، لب به مدح و ثنایش می گشایند پس مرا، بخاطر طاعت و بندگی ام به خدا و به دلیل رفتار نیك و مهربانانه ام با شما و برای حقوقی كه باقی مانده و هنوز از ادای آن آسوده خاطر نگشته ام و امور لازمی كه ملزم به اجرای آنها می باشم، مدح و ثنا مكنید. هرگز بدانگونه كه با یاغیان و فتنه سازان ستایش دوست، سخن می گوئید، با من به گفتگو و تشویق و ستایش منشینید. نسبت به من آنگونه كه از خشم و خشونت ظالمان و عاصیان می هراسید و خموشی می گزینید، نباشید و سخن را از من پنهان مسازید. به چاپلوسی و شیرین زبانی و ستایش بی جا با من میامیزید. درباره من گمان مبرید كه اگر سخنی تلخ- كه حق باشد- به من بگوئید، مرا گران می افتد و آزرده خاطر می گردم. هرگز مپندارید كه چشم انتظار مدح و ثنای شما هستم. زیرا آنكس كه سخن راستین و عدالت آمیز می شنود و یا شیوه دادگری درستی به او پیشنهاد میگردد، اگر آنها را گران و دشوار گیرد و آزرده شود، بی تردید، كردار و رفتار عادلانه و بر حق بر او بسی گرا

نتر و دشوارتر است. حال كه چنین است، از بازگو كردن حق و حقیقت و شركت در مشورت كوتاهی مكنید. چون من آن نیستم كه هرگز خطائی و لغزشی در كار و اندیشه ام پیش نیاید و از كردار خویش نیز ایمن نیستم، مگر اینكه خطائی بنا به مشیت الهی از من سر زند، چرا كه بر وجود من، او برترین مالكان و تواناترین قدرتمندان است آری، جز این نیست كه من و شما، جملگی نزد كردگاری كه جز او پروردگاری نیست، فرمانبری مطیع هستیم. خداوندی كه عنان اختیار تمام اراده ها و خواستها، بدست اوست جهان آفرین مهربانی كه ما را از میان ظلمت جهل و نادانی بیرون آورد و بسوی بینش و دانشی كه خیر و رستگاری ما در آن بود، هدایت نمود. كردگار سبحانی كه گمراهی ما را به راه یابی، و نابینائیمان را به دانائی و بینائی مبدل فرمود


صفحه 530، 533.